و من کنار خاطرات دوباره بغض می کنم !!............ (تقدیم به خودم!!)
سفر ...سفر...
تکان دست های تو
تکان دست های من
غم نگاه تو
و بغض چشم های من ...
قطار می رود
عبور می دهد
دل مرا به دورها ...
تو می روی ..
و من کنار خاطرات
دوباره بغض می کنم
تو می روی و روزها سیاه می شود
و این دل شکسته ام خراب می شود
تو می روی و من
هنوز کنار پنجره نشسته ام
در این غروب بارها شکسته ام
زهم دوباره دور می شویم
و باز ...
صدای رعد و برق
صدای باد و برگ
صدای بارش و صدای اشک
عبور می کنی و من
دوباره بغض می کنم و
اشک من ترانه می شود
برای شعر تو بهانه می شود
و درد دوریت
هزار ساله می شود ...
قرار ما همیشه بیقراری و
قرار ما همیشه فاصله است ...
هزار بار رفتی و مرا
هزار بار جا گذاشتی
و من هزار سال ، هزاره های خسته را دویده ام ...
و در نگاه مهربانیت
به دردهای خلوت دلت رسیده ام ....
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۸ ق.ظ توسط میترا
|