...
یه سال دیگه م گذشت ...
من
از شروع تو بوده
که شب را برای رسیدن به صبح می خواهم
و تو
هرجا
و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من باز خواهی گشت ...
" سید علی سید صالحی "
. . .
قسم به همه ی روزهای باهم بودن ...
این روزها همه ی دلگرمی من
عبور از کوچه ی خاطراتی ست که
مدام از تو می گوید
از تو که آمدی
و دنیای دیگری برای من آوردی ...
عشق شاید همین باشد
یک آشنایی اشتباهی
یک آشتی ناگهانی
و یک دوستی همیشگی ...
عشق شاید همین باشد ...
. . .
این روزها با خودم و همه ی دنیا شرط بسته ام
به فراموش کردنت و به روزهای بی تو عادت کنم
و تو نیستی که ببینی
چقدر نبودنت این روزها خوب نیست ...
می نویسم و امضا می کنم
که در کمال صحت و سلامت عقل
دیوانه شده ام !!
. . .
چقدر باران می آید به چشم هایت ...
. . .
هووووووووم . . .
آینده چیزی نیست که بتوان پنهانش کرد اما
بگذار هرچه می خواهد این روزها این زندگی این روزمرگی ها
بینمان فاصله بیاندازد
من دستورالعمل دوست داشتنت را گم نکرده ام ....
. . .
"رفتن تو نمی تونه تورو از دلم بگیره"
. . .
گاهی
به فردای بی تو که فکر می کنم
بی اختیار تمام دلم را می آورم
دستی به سر و رویش می کشم
و صبوری را برایش ترجمه می کنم
شاید از این حجم خالی بی تو
یک بار بی دلهره رد شوم ....
با خودم می گویم در خنده های کودکانه قدم بزنم
شاید از این همه سال های با تو دور شوم اما ...
من حالم برای این همه تاب آوردن هیچ خوب نیست ...
. . .
هععععععی
گاهی نفس خاطره ها جان آدمی را می گیرد ...
اما یادم نمیرود ... من با همه ی دنیا شرط بسته ام فراموشت کنم !!
این با هم بودن ها
کوتاه نبود اما کم بود
حتی اگر همیشگی بود باز ... کم بود
. . .
خدا را چه دیدی
شاید باز هم همدیگر را دیدیم
به این امید زنده ام
حتی وقتی که دیگر نیستم
و به همه ی دنیا
یک لبخند از ته دل
و "فراموش کردن تو را" بدهکارم . . .
و این همیشه یادت باشد که دوستت دارم
هرچند انتظار بزرگی ست این که بدانی پشت هر دوستت دارمی
که نمی گویم، چقدر دوستت دارم !!
حرف آخر اینکه
رفتن تو نمی تونه مرگ این خاطره ها شه
بذار بین ما همیشه یه نفس فاصله باشه . . .
زاد روزت خجسته ...
همیشه
زود فراموش می کنم
همه چیز را . . .
اما تو و لحظه های با تو از یاد نرفتنی ست . . .
آنقدر خوابهایم را قدم زده ای
که بیداری هایم لگد مال شده است
و هی تو را می تکانم
ازچشمهایم و تو هی باز می گردی و دور دنیای مرا قدم میزنی !!
این ها خلاصه هایی از یک تراژدیست
که تمام قد به زندگی ام نشت کرده است . . .
قرار بود ایدئولوژی ام را تحویل مردم دهم
عشق را تقدیم به تو کنم
و شعر باشد برای خودم !!
همه چیز بهم ریخت ...
ایدئولوژی را تحویل تو دادم
شعر را تقدیم مردم کردم
و عشق ماند برای خودم . . .
هو و و و م
ببین کارم به واژه کشیده است !
پیش تر با نگاه
می شد از همیشه های با تو سخن بگویم
امروز اما
احتمال وجود یک روحم
در اتاق تو . . .
یک روح سرگردان مهربان
که لا به لای موهایت می پیچد
روی کتاب شعرت میخوابد
و خیلی اتفاقی در چای شیرین صبحانه ات هم می خورد . . .
امروز اما ...
هنوز چندساله های بودنت را به یاد دارم
از همان لحظه ی نخست تا همه ی روزهای بد و خوب که گذشت
که زود گذشت . . .
امروز اما . . .
غصه هايت را به من بده
و به آبي درياها بيانديش
به قايقي كه تو را از اين همه اندوه دور كند
مهربانيِ چشمهات داستاني ست كه تمام مادربزرگ ها
در خلوتشان زمزمه مي كنند !
مي بوسمت
و تمام كفترهاي امامزاده را ميپرانم
تا آسمان مهرباني تو را به ياد بياورد رفيق . . .
امروز اما
تو را به همه ی فرداهای بی من می سپارم
و تو با آخرین بال های دوستی مان مرابه آن روزهای خوب ببر
سپس رها کن و برگرد . . .
من نمی آیم !!
. . . .
و یادت باشد
همیشه هروقت تنهاتر شدی
مرا به حجم تنهایی أت تزریق کن !
من تا همیشه
برای اشک هایت نوازش در آستین دارم . . .
و تو یادت باشد
و همیشه یادت باشد
این شعر برای توست !!
که به پیرهنت سنجاق می کنم
و بدان
دور سر این دوستی
اسپند دود کردم اما به این چیزها اعتباری نبود . . .
اشکاتو کی میشمره
وقتی که
دستای من از گونه هات دوره
رفتن
همیشه اختیاری نیست
آدم یه جاهایی رو مجبوره
فکر کن
همیشه مال من باشی
دنیا مگه
از این زیباترم میشه ؟؟
تو
خیلی چیزهارو نمیفهمی !
من
خیلی حرفارو سرم میشه !
امروز اگه
از من جدا باشی
دلواپس فردای تو نیستم . . . .
.
.
.
.
باورکن
این روزا به غیر از من
چیزی تو رویاهات
اضافی نیست
باید با قرصام مهربون تر شم
بعد از تو
روزي دوتا کافی نیست !
ما قول دادیم
مال هم باشیم
ما قول دادیم
اینو میدونم ...
با گریه میگی مرده و قولش !!
نامردم
و قولم رو میشکونم . . . .
ای کاش بفهمی
که برای تو
آرزو های بهتری دارم . . . . !!
چقدر
مردن خوبه
کاش خیلی از تعلقات نبود
کاش این ترس لعنتی امون می داد ...
ساده گذشتیم ...
از آنچه که باید
بر سرش می ماندیم !!
تقاص رفتن و گذشتن این بود
شبهایی بی آرامش
روز هایی بی هدف ...
بیا این بار
بر سر رفتن خود
بمانیم ...
باران کـم کـم از نفس افتاده ی بهــــار!
بر پشت بام خانه ی من
آمدی چه کار ؟
حسی برای تازه شدن
نیست در دلم
از آسمان ساکت شعرم برو کنـــــــار
از دست های خشک تو
آبی نمی چکد
بیزارم از دو قطره ی با منت ات،
نبـــار !!
-
باغی
کـــه زیر پای تو پژمرد
و دم نزد
اندام زخم خورده ی من بود
روزگار !
« بر ما گذشت نیک و بد اما...»
تو بی خیال
پاییز باش
و بعد زمستان،
چـــــرا بهــــــار ؟
دیگر کسی بــــه باغ توجــــه نمی کند
وقتی
نداده میوه
به جز نیش های خار
با مردم همان طرف شهر
باش و بس
بُغضی گرفته راه گلو را
بــــــه اختیار
دارد
بهار می گذرد
با گلوی خشک
چشمان من
قرار ندارند از قـــــرار . . . !!!!
دلم گرفته
مثل همه ی روزهایی که گرفته بود ...
باران
در غم تولدم
دفترچه ی آذرماه را
تر می کند . . . . !!
خداحافظ
همین حالا . . .
همین حالا
که
من تنهام
خداحافظ به شرطی که
بفهمی
تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین
به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که
منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ
نه اینکه رفتنت سادس
نه اینکه می شه باور کرد
دوباره آخر جادس
خداحافظ واسه اینکه
نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه . . .
رسم این دنیا
خداحافظ . . .
خداحافظ . . .
همین حالا . . .
همه ی زندگیمون درد
همه ی زندگیمون غم
جلوی آینه نشستم
وسط فکرای درهم
واسه چی ادامه میدم ؟
نمی دونم یا نمی گم
دیگه هیچ فرقی نداره
بغل ِ تو با جهنم
جلوی آینه نشستم
خوابم و بیدارم انگار
پشت سر کابوس رفتن
روبروم دیواره دیوار
پشت سر حلقه ی آتیش
روبروم یه حلقه ی دار
غم ِ اولین سلام و
آخرین خدانگهدار
خسته ام ، یه تیکه سنگم
خالی ام ، یه تیکه چوبم
مثه یه قایق ِ متروک
توی دریای جنوبم
جلوی آینه نشستم
به نبودن مشت می کوبم
دارم از توو پاره می شم
به همه می گم که خوبم!
با تو سرتا پا گناهم
همه چی گندم و سیبه
هوا بدجور سرده انگار
دستای همه توو جیبه
باغمون گل داده اما
هر درختش یه صلیبه
ماهیه بیرون از آبم
حالم این روزا عجیبه
جلوی آینه نشستم
بی سوالم ، بی جوابم
نه چشام وا میشه از اشک
نه می تونم که بخوابم
مثه گنجشک توی طوفان
مثه فریاد زیر آبم
مثه آشفته ی موهات
مثه چشم تو خرابم
داشتی انگاری می ترکید
درد دنیا توو سرم بود
منو توو هوا رها کرد
هر کسی بال و پرم بود
روزای بدم که رفتن
وقت روز بدترم بود
این شبانه ، این ترانه
گریه های آخرم بود . . .