آغاز انهدام چنین است . . . !!
ای دوست
این روزها
با هركه دوست میشوم احساس میكنم
آنقدر دوست بودهایم كه دیگر
وقت خیانت است
انبوه غم حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیریست هیچ كار ندارم
مانند یك وزیر
وقتی كه هیچ كار نداری
تو هیچ كارهای
من هیچ كارهام
یعنی كه شاعرم
گیرم از این كنایه هیچ نفهمی
این روزها
اینگونهام :
فرهاد وارهای كه تیشهی خود را
گم كرده است . . .
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسلهی مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
برسنگ گور من بنویسید :
یك جنگجو كه نجنگید
اما . . .
شكست خورد . . . !!