پرنده ای و سبک بال

 خوش به حال تو . . . نه ؟

  رسیده ایم به دریا ولی شمال تو نه !

 شمال نیست ولی عطر انزلی دارد

 هوای شرجی دریاچه خیال تو نه ؟

شمال نیست ولی از شمال می آیند

پرندگان مهاجر به آبسال تو نه ؟

به خشکسالی لبخند قطره ای بفرست

از آسمان که مرا دیده در خیال تو نه ؟

مرا ندیده کسی جز به یاد چشمانت

به جز به یاد تو و جز دل زلال تو نه !

تو خاطرات زلال جوانیم هستی

منم همیشه همان عشق خردسال تو نه ؟

بزرگتر شده ام در پناه دستانت

 رسیده تر شده این باع سیب کال تو نه ؟

رسیده ام به تو و با تو می پرم تا عشق

برای هر دویمان کافی است بال تو نه ؟